باشگل، زیستگاه امن حیوانات دشت قزوین
- شناسه خبر: 31348
- تاریخ و زمان ارسال: 12 اسفند 1402 ساعت 07:30
- بازدید :
رومینا اسماعیلیپور
طبق گزارش اداره کل حفاظت محیط زیست استان، قزوین دارای سه منطقه حفاظت شده باشگل، الموت و طارم سفلی با مساحت 128818 هکتار است که حدود 8/1 درصد از کل مساحت استان را به خود اختصاص میدهد. همچنین چهار منطقه شکار و تیراندازی ممنوع (الموت شرقی، الموت غربی، آوج ـ آبگرم و ا…آباد) مجموعا به مساحت 338485 هکتار، تحت مدیریت و نظارت اداره کل حفاظت محیط زیست قزوین قرار دارند.
برای بازدید از منطقه حفاظت شده باشگل و آشنایی بیشتر با حیوانات و پوشش گیاهی رایج آن همراه گروهی از اداره کل محیط زیست استان، راهی این منطقه میشوم.
منطقه حفاظت شده باشگل با مساحت ۲۵ هزار و ۱۲۵ هکتار بخشی از حوزه استحفاظی شهرستان تاکستان است .
نام این منطقه از روستای متروکه باشگل که در مرکز منطقه قرار داد، گرفته شده است. با توجه به اهمیت زیستگاهی و جمعیتهای حیات وحش موجود در این ناحیه، این منطقه از سال ۱۳۷۵ به عنوان منطقه حفاظت شده به فهرست مناطق چهارگانه سازمان حفاظت محیط زیست کشور اضافه شد.
هوبره، پرندهای که برای شیوخ خلیج فارس شکار میشود
سیاوش غیاثوند، کارشناس مسئول حیات وحش در مسیر بازدید از باشگل برایم توضیح میدهد: گونه هوبره، پرنده عظیمالجثهای که در معرض انقراض قرار گرفته است و برای مهاجرتش به صورت موقت این منطقه را انتخاب میکند و به همین دلیل منطقه ا…آباد جزو ۴ منطقه شکار ممنوع قرار گرفته است.
این پرنده مورد علاقه اعراب و شیوخ حوزه خیلج فارس است و از آن برای پرنده بازی و شکارِ باز استفاده میکنند. به همین خاطر الهآباد، بیشتر از مناطق دیگر به جهت جلوگیری از به دام افتادن این پرنده و خرید و فروش آن مورد حفاظت بیشتری قرار میگیرد.
گونههای شاخص مناطق حافظت شده
گونه شاخص منطقه باشگل گوسفند وحشی ارمنی و آهوی گواتردار معروف به آهوی ایرانی است. در منطقه الموت و طارم بز کوهی، پلنگ و خرس قهوهای، منطقه آوج و آبگرم هم گوسفند وحشی ارمنی جز گونههای شاخص محسوب میشوند.
مناطق کوهستانی نیز زیستگاه گونه باارزش و کمیاب سیاهگوش یا همان کاراکال که یکی از سنگینترین و سریعترین انواع گربهسانان محسوب میشود است.
منطقه حفاظت شده چیست؟
غیاثوند میگوید: مناطق حفاظت شده به مناطقی گفته میشود که به علت تنوع خاص گیاهی و جانوری و وجود چندین نوع اکوسیستم نسبت به سایر مناطق دیگر نیاز به حفاظت و نگهداری ویژهای دارند.
به عنوان مثال مناطق جنگلی، بیابانی، کوهستانی، تالاب و رودخانه به صورت یکجا در این مناطق دیده میشود. هرچه این تنوع بیشتر باشد؛ منطقه مورد نظر از جهت حفاظت دارای اهمیت بیشتری میشود. در صورتی که تنوع اقلیم و یا زیستگاه گستردگی بیشتری پیدا کند تنوع گونههای گیاهی و جانوری نیز به تبع آن افزایش پیدا میکند.
منطقه حفاظت شده باشگل در منطقه تاکستان ـ تپه ماهور واقع شده است که از نظر داشتن تالاب، رودخانه دائمی و مناطق کوهستانی، چشمانداز و سیما ضعیفتر از منطقه طارم و الموت است. باشگل بیشتر شامل کوههای نیمهمرتفع و تپه ماهورهایی با شیب ملایم است.
حیوانات ساکن در منطقه حفاظت شده باشگل
اما یکی از دلایلی که باعث شده این منطقه به صورت حفاظت شده دربیاید وجود انواع مختلفی از حیوانات است. تا به امروز ۱۳ گونه پستاندار وابسته به ۶ راسته و ۶ خانواده و ۱۲ جنس در منطقه حفاظت شده باشگل شناسایی شدهاند که میتوان به وجود گوسفند وحشی (قوچ و میش)، آهو، کفتار، گرگ، روباه قرمز، شغال، گراز، خرگوش و سمور سنگی معمولی در این مکان اشاره کرد.
کمبود محیطبان و تهدید شکار شکارچیان
به پاسگاه محیطبانی منطقه حفاظت شده باشگل میرسیم.
با یکی از محیطبانان مشغول صحبت میشوم و از لابلای صحبتهایش متوجه میشوم که این منطقه با ۲۵۰۰۰ هکتار مساحت، تنها ۷ محیطبان جهت نگهبانی و گشتهای روزانه دارد! در حالی که دستکم به حضور ۲۵ محیطبان در این منطقه نیاز است.
به شکل عامتر و در کل کشور ما تنها ۳۰۰۰ محیطبان داریم که این یعنی فاجعه…
کشوری با چنین وسعت و تنوعهای زیست محیطی و جانوری فراوان، تنها ۳۰۰۰ محیطبان برای پاسداری و مراقبت از مناطق حفاظت شده دارد. متاسفانه برای جذب نیرو همکاریهای لازم انجام نمیشود. در این راستا سازمان مدیریت کشور باید اعتباری را جهت جذب و افزایش محیطبانان اختصاص دهد، که در این کار هم کوتاهی میشود.
تهدیدهای موجود در چنین مناطقی تنها به شکار حیوانات خلاصه نمیشود. تخریب زیستگاه، جادهکشی، تغییر کاربری اراضی، معدنکاری و چرای غیرمجاز تنها بخشی از تهدیدهای موجود و جدی برای مناطق تحت حفاظت هستند.
وی میگوید: بارها درخواست افزایش نیرو دادهایم. نیرو کم است و همین مساله چالشهای بسیاری را برایمان پیش آورده است. یکی از بحرانهای ما درگیری با شکارچیان میباشد.
یکی از همین شکارچیان مدتی است که برای منطقه مزاحمت ایجاد کرده؛ در حین شکار حیوانات منطقه به او بر نخوردیم اما مطمئن هستیم که اقدامات غیرمجازی در اینجا انجام میدهد.
حتی اگر با شکارچی در حین شکار مواجه شویم حق شلیک به او را نداریم و عملا به راحتی میتواند کار خودش را انجام دهد.
بارها برای همکاران ما پیش آمده که به شکارچی شلیک کردند و دست آخر در دادگاه و برابر قاضی محکوم شناخته شدهاند.
هیچ قانونی برای حمایت از محیطبانان وجود ندارد
بسیاری از این انسانهای شریف یا توسط شکارچیان به قتل میرسند و یا پس از شلیک به مجرم اعدام میشوند.
دلیل هم این است که جان انسان از حیوانی که در خطر انقراض قرار گرفته است و یا در منطقه حفاظت شده زندگی میکند مهمتر است.
به مسیر ادامه میدهیم. یک پاسگاه دیگر در روستای جرندق و یک برجک دیدبانی وسط منطقه باشگل مستقر شده که بیشتر برای استراحت محیطبانان و استفاده از دوربین پایش مورد استفاده قرار میگیرد.
غیاثوند برایم توضیح میدهد: محیطبانان دائما در حال گشت در منطقه هستند. در برخی موارد مانند فصلهای جفتگیری، که حیوانات در معرض آسیب بیشتری به دلیل حالت گیجی که بر آنها چیره میشود قرار میگیرند؛ نیاز به حفاظت از آنها بیش از قبل حائز اهمیت میشود. در چنین شرایطی ۲ الی ۳ مامور از اداره کل به منطقه اعزام میشوند.
در حین حرکت کندهکاریهای کوچکی را روی زمین میبینم؛ انگار که خاک در برخی نقاط بهم ریخته باشد.
وقتی که علت را میپرسم، متوجه میشوم این کندهکاریها را گرازها انجام میدهند تا از ریشه درختچهها تغذیه کنند.
رویت گروهی از حیوانات در باشگل
به بالای یکی از تپهها میرسم. تا چشم کار میکند دشت و تپههای کمارتفاع در اطراف وجود دارد. تا حدودی زمین خشک است و درخت یا پوشش گیاهی سرسبزی دیده نمیشود علت آن هم به بادخیز بودن تپه ماهور و کمبود بارش بارندگی در این ناحیه برمیگردد.
دوربین به دست میگیرم. برای اولین بار حیوانی را در فضای باز، به دور از میلهها و قفسهای باغ وحش میبینم.
آهو در فاصله نسبتا دور و در تپههای روبرو مشغول راه رفتن است. انگار از همان فاصله حضور ما را حس کرده باشد؛ میایستد و دقیقا به سمتم برمیگرد. حس میکنم نگاهم میکند. چند ثانیهای با دوربین چشم در چشم میشویم. با شتاب میدود. به کنار گروهی از آهوها که میرسد، سرعتش را کم میکند.
حدودا ۱۰ آهو بعد از اینکه کنار هم جمع میشوند شروع به دویدن میکنند و در تپه پشتی، از تیر راس چشم ناپدید میشوند.
دیدن آزادی آنها در طبیعت به یکی از بهترین تجربههای عمرم تبدیل میشود.
کمی که پیش میرویم به گروهی از قوچها و گرازها برمیخوریم که هر کدام بر تپهای جداگانه در حال گشت و گذار هستند. چیزی نمیگذرد که تعدادی از گرازها در برابر تابش مستقیم نور خورشید تسلیم میشوند؛ مینشینند و به خواب فرو میروند.
برای دیدن گرازها از فاصلهای نزدیکتر به سمت تپه مجاور حرکت میکنیم.
یکی از دیدنیهای جالب، نحوه درست کردن محل خواب گرازها برای خودشان است. بدین صورت که در شیب کم ارتفاع تپهها گودالهایی به عمق کمتر از یک متر و به شکل طبقه طبقه در دامنه کندهکاری میکنند و اکثر اوقات در همین گودالها استراحت میکنند.
در همان نقطه میایستیم و با دوربین به شکار تصاویر حرکت گروهی قوچها و آهو مشغول میشویم که یکی از همراهان به تپهای دور اشاره میکند. دوربین را به سمتمان میآورد و میگوید: به نظرم یکی روی آن تپه ایستاده است! نگاه کنید.
به نظرم میرسد که انسانی با قد بلند پشت به ما در تپه روبرو ایستاده و هیچ حرکتی هم نمیکند.
به برجک بیسیم میزنند. مختصات تپه مورد نظر داده میشود و درخواست میشود که با دوربین مستقر در آنجا اعلام کنند که اگر شخصی غیرقانونی وارد منطقه شده است به سمتش حرکت کنیم.
در کمال شگفتی اعلام میشود که عقاب طلایی در آنجا رویت شده و هیچ انسانی در کار نیست. دوباره با دوربین نگاه میکنم. حرکت میکند و انگار چیزی را به منقار میکشد.
عقابهای طلایی، پنجههایی بسیار محکم و قوی دارند و میتوانند طعمههای تا وزن ۸ کیلوگرم را حمل کنند اما به گفته کارشناسان محیط زیست، این پرندگان توانایی بلند کردن طعمههای بسیار سنگین مانند بز کوهی و آهوها را نیز دارند!
آماده برگشت به قزوین میشویم. در طول مسیر آبخورهایی با فاصله نه چندان زیاد تعبیه شده است.
غیاثوند توضیح میدهد: در بحث خوراک حیوانات مداخله نمیکنیم مگر در شرایطی که هوا سرد شود و بارش برف در اینجا اتفاق بیفتد.
در چنین شرایطی برای حیوانات گیاهخوار علوفه در جای جای مختلف میگذاریم. البته این اقدامات نه تنها در فصلهای سرد بلکه در فصلهایی که حیوانات آماده زایمان میشوند هم انجام میشود.
فصل زایمان آهوها، فصلی برای افزایش تعداد گرگ ها
معمولا آهوها و قوچها بعد از زایمان، بچههای خودشان را در جایی مطمئن پنهان میکنند و برای تغذیه چند ساعتی از آنها دور میشوند. در چنین فصلهایی رفت و آمد گرگها حتی از سایر مناطق به اینجا بیشتر میشود و به شکار بچه آهو مشغول میشوند.
سعی میکنیم علوفهها را در چنین مواقعی در اختیارشان قرار دهیم تا چندان زیاد هم از پناهگاهشان دور نشوند.
در مسیر خروج از باشگل از میان خار و درختچههای کوتاه قد، نگاه دو چشم تیزبین را احساس میکنم. سرش را پایین گرفته و انگار که در کمین باشد بدون کوچکترین حرکتی، تنها نگاه میکند.
خزهای تنش یک دست سفید است. در نگاه اول فکر میکنم باید گرگ باشد اما متوجه میشوم روباه است.
ماشین که شروع به حرکت میکند تکانی به خودش میدهد.
نگاهش همچنان رو به این سمت است و انگار برای بدرقهمان آمده است.