اینجا ماهیها به مقصد نمیرسند!
- شناسه خبر: 45201
- تاریخ و زمان ارسال: 28 مهر 1403 ساعت 07:30
- بازدید :

امید مافی
ستارهها چشمک میزنند تا در شب پاییزی قزوین در بوستان یادها و خاطرات قدم بزنیم و خیره به خودکشی برگها دلتنگ تابستانی شویم که به هیچ موجودی مجوز انتحار نمیداد. اینجا روی خاک پرواز میکنند کلاغها و زیر خاک پرواز میکنند کِرمهای خیالباف. اینجا که ماه در میانسالی کامل شده و از ورای آسمان برای کهنسالانی که شطرنج بازی میکنند بوسهای میفرستد. اینجا که پروانهها گلهای خسته را به استهزا گرفتهاند و ماهیها به مقصد نمیرسند.
مثل اینکه قرار بود شهری باطراوتتر از پیش داشته باشیم. شهری برای حیات نه ممات. قرار بود زندگی وول بخورد در چهارگوشه کهنشهر و پرندگان ورز بدهند شادمانی را به افق قزوین.
اینجا اما در کهنترین بوستان شهر، یادگار بر جامانده از صفویان پاییز هوس زمستان شدن به سرش زده، بس که حکمآباد جان ندارد.
مخاطبان ولایت زنگ زده و از اتمسفر بویناک دریاچه کوچک حکمآباد سخن گفته بودند. ما اما به یک زنگ بسنده نکردیم و از نزدیک به ملاقات بوستانی رفتیم که قرنهاست به پل خاطرات شیرین نسلها بدل شده است.
پوستکنده باید نوشت حکمآباد با درختان تنومند صدسالهاش به توجه بیشتری نیاز دارد. وقتی بوی بد در پیرامون دریاچه به مشام میرسد و سبزینگی زیر بوتهها زرد شده است، وقتی آب به مانداب بدل شده تا مرغابیها و ماهیها مجالی برای عاشقی در برگریزان پیدا نکنند و وقتی از شاخههای بریده در منتهیالیه حکمآباد سیگنال امیدبخشی به گوش نمیرسد باید فکری کرد و برای پارکی که در تمام فصول مرهم و محرم قزوین بوده نسخه کارسازتری پیچید. نسخهای که حکمآباد را دوباره به عروس دیرسال، چشم نواز و فریبا بدل کند.
حکمآباد را دوست داریم اما بویناکی هوایش را نه. در تار و پود پارک گم میشویم و پیدا میشویم و به این میاندیشیم ریههای شهر زیر تازیانه بوق و جیغ و ترافیک به شدت هوای تازه پارک ملت را مطالبه میکنند تا زبانمان لال قزوین آسم نگیرد و سر از بستر کسالت درنیاورد.
به کجا پناه ببریم
این را درخت
زیر گوش پارک میگفت…