اینجا روزی سینما ملت بود!
- شناسه خبر: 53363
- تاریخ و زمان ارسال: 27 بهمن 1403 ساعت 07:30
- بازدید :

ما از این صف، یک سبد خاطره داریم. صف خرید بلیط سینما ملت قزوین که تاریکی سالن و کهنگی صندلیهایش بخشی از حافظه جمعی مردمان شهری است که همگام با پلانهای اشکآلودش، چشمهایشان را شبنمی میکردند.
ما اینجا در سینمایی که سالهاست درش تخته شده و به خوابی مرگبار رفته به تماشای «تاراج» نشستیم و فهمیدیم چگونه باید مویههایمان را با جمشید آریا قسمت کنیم. ما اینجا پنج بار به ملاقات «هامون» رفتیم و دیالوگهای شاعرانه حمید هامون را هجی کردیم. ما اینجا، درست همین جا با «دندان مار» همذاتپنداری کردیم و همراه با انتقام رضا از کابوسهایمان تقاص گرفتیم. ما در این سالن که سالهاست بوی حلوای سوختهاش بلند شده با «اجاره نشینها» روده بر شدیم، «در مسیر تندباد» بوی بنی آدم را استشمام کردیم، با «کانی مانگا» به تماشای کاک هوشنگ نشستیم و با «گلنار» به اعماق جنگلها سرک کشیدیم.
آقایان، خانمها اینجا روزی سینما ملت قزوین بود و عشقِ فیلمهای سرگشته، در عصرهای سرد بهمن ماه در صف طویل گیشه دلانگیزترین ترنمها را سر میدادند و در انتظار آکتورهای آزمند لحظهها را شماره میکردند. اینجا که سق زدن به ساندویچهای کالباس و شکستن تخمه آفتابگردان، جزیی از عادت جماعت شیدا بود. مردمان دلبسته به پرده نقرهای که ساعتی غمهایشان را از یاد میبردند و زیر یک سقف، به اعجاز شورانگیز هنر هفتم ایمان میآوردند.
حالا دیگر سالهاست در سینما ملت را بستهاند و در صف گیشهاش از نگاههای آشنا و ناآشنا خبری نیست. کاش مسئولان فرهنگی شهر پاسخی برای این حسرت و حرمان داشتند و محض رضای یک شهر، طرحی نو برای زنده کردن سینمایی که کودکی و نوجوانیمان را زیبا کرد در میانداختند. کاش حضرات باور میکردند خاموش شدن چراغ مکانهایی از این دست، منتج به رکود و سکون فرهنگ و هنر خواهد شد و تنفس در هوایی به غایت غامض و دلشورهآور را طاقت فرسا خواهد کرد!