اهدای عضو؛ پایانی برای یک آغاز….
- شناسه خبر: 46585
- تاریخ و زمان ارسال: 15 آبان 1403 ساعت 07:30
- بازدید :

مرضیه قنبری ـ قصه زندگی اسماعیل، روایتی از زندگی دوبارهای است که به او بخشیده شده است.
اسماعیل، جوانی است که چند سالی در صف انتظار دریافت قلب و کلیه بوده است. او از زندگی سختی میگوید که قبل از دریافت عضو پیوندی داشته است؛ از نفسهایی که به سختی بالا میآمده و بیخوابیهایی که چند سالی آن را تحمل کرده است…
اما پس از چند سال انتظار در صف دریافت عضو، پایان غمانگیز زندگی نوجوانی چهارده ساله، آغازی میشود بر ادامه زندگیاش.
حال قلب پسر نوجوان در سینه اسماعیل میتپد و کلیه آن زندگی دوبارهای به اسماعیل بخشیده است.
اسماعیل از برادرش میگوید که او هم کلیه پیوندی دریافت کرده است.
گاهی قصه زندگی انسانها آنقدر پیچ و تاب دارد که باورش برای انسان سخت میشود! گویا قصه زندگی اسماعیل و خانوادهاش از این دست قصههاست…
او که به دلیل مشکل قلبی و نارسایی کلیهاش روزی به سختی زندگی میکرده، امروز جوان شده است و دیگر آثار آن مشکلات در چهرهاش دیده نمیشود.
دست بر قضا، سال گذشته خواهر این دریافتکننده دو عضو اهدایی، دچار مرگ مغزی میشود.
حال این بار اسماعیل و خانوادهاش هستند که باید تصمیم بگیرند که اعضای جگرگوشهشان را میخواهند ببخشند یا نه؟!
او قصه پایان زندگی خواهرش را این گروه روایت میکند:
«پس از شرایطی که برای خواهرم پیش آمد؛ از بیمارستان تماس گرفتند و گفتند که عزیز شما دچار مرگ مغزی شده است، این امکان وجود دارد که اعضای بدن وی اهدا شود؛ از ما خواسته شد که برای این کار رضایت بدهیم.
خانوادهام خود را به بیمارستان رساندند؛ آن موقع مادرم در قید حیات بود به هر حال در ابتدا خانواده با این قضیه مخالف بودند.
اما قصه دریافت عضو پیوندی من، تلنگری بود که باعث شد تا در نهایت آنها نیز با این امر موافقت کنند…»
و بالاخره با رضایت خانواده اسماعیل، اعضای بدن دختر عزیزشان، به بیماران نیازمند اهدا میشود.
این صحبتها را اسماعیل در جشن نفسی که با حضور خانوادههای جانبخش در سالن قائم شهرداری قزوین برگزار شده است، عنوان میکند. روزی او خود و برادرش گیرنده عضو بوده ولی اینبار آنها در شمار خانوادههایی هستند که اقدام به اهدای عضو عزیزشان کردهاند.
سومین مراسم تقدیر از خانوادههای جانبخش اهدای عضو در سالن قائم شهرداری قزوین در حالی برگزار شد که خانوادهها با در دست داشتن قاب عکسی از عزیزان خود در این مراسم حضور یافته بودند.
مراسمی که توأمان حزن و شادی را بر چهره حاضرین میشد دید!
اشکهایی که از سر دلتنگی گاهی بیاختیار برگونه حاضرین مینشست و از سویی ابراز رضایت از اینکه جانی دوباره با رفتن عزیزانشان به افراد بیمار و نیازمند عضو داده شده است.
در کنارم مادر پیری با دخترک ۱۲ـ۱۳ ساله و خانم جوانی نشسته بودند. دخترک عکسی از مرد جوان در دست داشت که وقتی جویا شدم، مادر گفت: پسرم شش سال پیش دچار مرگ مغزی شد و ما رضایت دادیم تا اعضای بدن او اهدا شود.
دختر نوجوان که قاب عکس به دست داشت، فرزند همان جانبخشی بود که به همراه مادربزرگ و مادرش در این مراسم شرکت کرده بودند.
ردیف جلوتر خانمی بود که از ابتدای مراسم، اشکهایش گاه و بیگاه بیاختیار جاری میشد؛ قاب عکسی از پسری به دست داشت.
با او که هم صحبت شدم، متوجه شدم قاب عکس مربوط به پسرش است که اعضای بدنش اهدا شده بود.
مادر محمدرضا در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده و بغض در گلو داشت؛ از مهربانیها و محبتهای پسرش میگفت.
از او علت فوت فرزندش را جویا شدم؛ این مادر ایثارگر که سرپرستی محمدرضا و دیگر پسرش را از کودکی بر عهده داشته؛ ادامه میدهد: پسرم ۲۰ سال بیشتر نداشت؛ او سرباز بود. در دوران سربازی دچار سکته مغزی میشود که او را به بیمارستان میرسانند. بعد از چند روز که در بیمارستان بود اعلام کردند که او مرگ مغزی شده است. من هم راضی شدم که اعضای او را اهدا کنم.
هر چند احساس میشود مادر محمدرضا سن و سال زیادی ندارد؛ ولی گویی سختیهای روزگار بر چهره او غباری از پیری را نشانده است.
او آهی میکشد و از دلتنگیاش برای فرزندش میگوید: «برای پسرم دلتنگم ولی با این وجود افتخار میکنم که اینگونه با عظمت رفت، او مزد قلب بزرگش را گرفت»
او ادامه میدهد این کار را برای رضای امام حسین(ع) کرده است…
مادر محمدرضا این را هم اضافه میکند: «قبل از اینکه به مراسم بیایم حالم چندان خوب نبود ولی از زمانی که در این مراسم حضور یافتهام حالم بهتر شده است»
جشن نفس امسال، تنها به روایت محمدرضا و اسماعیل و خانوادهاش خلاصه نمیشود بلکه محمدرضاهای زیادی بودهاند که با رفتنشان، زندگی را به انسانهای دیگر هدیه دادهاند. ایثاری که میتوان گفت شاید مرهم و یا بهتر بگویم درمانی میشود بر زخمهای انسانهای نیازمند اهدای عضو…
اهدای اعضای حدود هزار مرگ مغزی در سال
مدیرعامل انجمن اهدای عضو ایرانیان در این مراسم با قدردانی از ایثار خانوادههای جانبخش؛ افزود: متاسفانه افرادی که دچار مرگ مغزی میشوند، محکوم به فنا بوده و امکان برگشت به زندگی ندارند.
دکتر کتایون نجفیزاده با اشاره به اینکه حداکثر مدت زمان نگهداری فرد مرگ مغزی دو هفته است؛ تصریح کرد: سالانه پنج تا هشت هزار مرگ مغزی در کشور داریم که نصف این تعداد قابلیت اهدای عضو دارند.
وی افزود: از حدود سه هزار مرگ مغزی در کشور که قابلیت اهدا دارند؛ تنها حدود هزار مورد منجر به اهدای عضو میشود و اعضای دیگر افراد مرگ مغزی شده بدون اینکه اهدا شود، به زیر خاک میرود.
نجفیزاده در ادامه با اشاره به اینکه در حال حاضر حدود ۲۵ هزار بیمار در کشور در انتظار دریافت عضو هستند؛ از ضرورت فرهنگسازی در این حوزه گفته و تاکید کرد: وزارت بهداشت و دانشگاهها در سطح استانها، به تنهایی نمیتوانند در این زمینه گامهای موثری بردارند، این امر نیازمند فرهنگسازی است و متولیان حوزه فرهنگ و رسانه میتوانند در این زمینه نقش بسزایی ایفا کنند.
وی یکی از رسالتهای مهم انجمن اهدای عضو را فرهنگسازی و آشنا کردن مردم با این امر دانسته و افزود: وقتی که مردم ایران را ما به «ایثار» میشناسیم چرا باید اعضای سالم حدود دو هزار فرد مرگ مغزی شده سالانه بدون استفاده دفن شود در صورتی که با اهدای این اعضا جان دیگر بیماران در انتظار دریافت عضو را میتوان نجات داد.
گفتنی است در ادامه این مراسم نایب رئیس انجمن اهدای عضو ایرانیان، رئیس دانشگاه علوم پزشکی قزوین و مدیر کل آموزش و پرورش استان هم حضور داشتند؛ که ضمن قدردانی از خانوادههای جانبخش طی سخنانی بر ضرورت فرهنگسازی این امر مهم تاکید کردند.