امان از این جزر، امان از آن مَد!
- شناسه خبر: 46778
- تاریخ و زمان ارسال: 19 آبان 1403 ساعت 07:30
- بازدید :

امید مافی
دو زن. متقارن اما نامتوازن. دو زن در دو سوی ایستگاه.
زن جا گرفته در منتهیالیه سمت راست با آخرین جزر به خویشتن بازگشته و با اولین مد به دریاها رسیده است. زن غرق در شور و شادی است چرا که پایان هفته در جشن عروسی پسرش برای تمام زنهای فامیل لزگی خواهد رقصید و شعف بیپایانش را با اقربا قسمت خواهد کرد. او در این لحظه شادترین موجود دنیاست.
زن جا گرفته در منتهیالیه سمت چپ غم دارد، غصه دارد، حرمان دارد. او غرق در مویه و ماتم است؛ چرا که پایان هفته سالمرگ جوان ناکامی است که با آخرین مد در اقیانوس مرگ غرقه شد و روی آسفالت اتوبان تمام کرد. پسرش که قرار بود پای سفره عقد بنشیند، عسل در دهان بانوی جوانش بگذارد و کابوسهایش را به دست باد بسپارد اما…
دو زن. متقارن اما نامتوازن. دو زن در یک زمان با دو حس و حال. عروسی به کوچه سمت راستی آمده و عزا سر از کوچه سمت چپی درآورده. دنیا لبریز از تناقضها و پارادوکسهاست. دنیا بسان برق، شادی را بر چهرهها مینشاند و بسان باد، شادی را از چهرهها پاک میکند تا باور کنیم به هیچ چیز این محنتآباد نمیتوانیم دل ببندیم و گریز و گزیری نداریم جز آنکه شاه کلید جهنم را در کف دست بهشت جستوجو کنیم و به این برداشت ساده دست یابیم که کسی که از سویدای جان میخندد و روی ابرها سورتمه میرود هنوز خبر بد را نشنیده و تسلیم سرنوشت محتوم نشده است.
دو زن. متقارن اما نامتوازن. دو زن در دو سوی ایستگاه. یکی غرقه در خوشباشی و دیگری محاط در فسردگی. چه جهان سفلهای. چه روزگار سوزناکی…
غم مخور پروانه زیبا
به خاطرِ کوتاهیِ عمرت
چرا که در این چشم برهم زدن
آن قدربه شعر عمر بخشیدهای
که به نوح هم بخشیده نشده است
غم مخور پروانه زیبا!