اعجاز تواضع و فروتنی
- شناسه خبر: 21653
- تاریخ و زمان ارسال: 16 مهر 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
ا. امیر دیوانی
«فروتنی بر انسان خاکسار، جز بلند مرتبهگی نمیافزاید، پس تواضع کنید تا خدایتان بر شما رحمت فرستد.»
(حضرت محمد (ص))
نگارنده ترجیح میدهد روایتی عبرتآموز و مانایی از حضرت عیسی مسیح (ع) را به قرار زیر، زینتبخش نوشتهی پیشرو نماید:
آن حضرت به یاران خود فرمود: «ای حواریون و یاران پاک من! نیاز و حاجتی را با شما در میان میگذارم. میخواهم که شما آن را برآورده سازید.» عرض کردند: «یا روحا…، حاجت و نیاز شما برآورده است. ما آمادهایم.» حضرت عیسی از جابر خواست و پاهای حواریون را شستوشو دهد. آنان گفتند: «روا و شایستهتر این بود که ما پاهای شما را میشستیم.»
فرمود: «سزاوارترین مردم در خدمت کردن، خود عالم و دانشمند است.» سپس فرمود: «یگانه هدف من از دست زدن به چنین کاری این بود که با ارائه و اظهار تواضع خود بر شما، شما نیز به نوبهی خود مانند خود من با مردم تواضع و فروتنی نمایید.» به قول صائب تبریزی:
شبنم به آفتاب رسید از فتادگی
بنگر که از کجا به کجا میتوان شدن
حضرت عیسی پس از آن فرمود: «علم و حکمت با عامل تواضع و فروتنی رو به سامان و آبادی میگذارد، نه با تکبر و بزرگمنشی و بدینسان زراعت در زمین نرم و هموار میروید و گیاهان در دشت و هامون فروهشته، سبز میشوند، نه در کوههای فرزامند و برافراشته.»
به راستی
فیض روحالقدوس ار بار مدد فرماید
دیگران هم بکنند، آنچه مسیحا میکرد
شادروان سعدی، سخنور سبک «سهل و ممتنع» و مایهی فخر و افتخار عالم شعر و ادب چه خوش سروده است:
یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست، من کیستم
گر او هست، حقا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید
صدف در کنارش به جان پرورید
سپهرش به جایی رسانید کار
که شد نامور لؤلؤ شاهوار
بلندی از آن یافت، کو پست شد
در نیستی کوفت تا هست شد
تواضع کند هوشمند گزین
نهد شاخ پر میوه، سر بر زمین
این سروده از گفتار متعدد پیامبر (ص) و امامان (ع) گرفته شده است. از جمله رسول خدا فرمود: «کسی که فروتنی کند، نزد خود ناچیز، ولی در چشم مردم، بزرگ میباشد.»
و فروتنی است که میتوان آن را اساس و پایهی ارزش و کلید گنجینهی کمالات دانست.
او میگوید: «پسرم! با بیاعتنایی از مردم روی مگردان» یعنی افتاده باش. به قول مولانا صائب تبریزی، سخنسرای ممتاز همهی دورانها:
فروتنی است دلیل رسیدگانِ کمال
که چون سوار به منزل رسد، پیاده شود
تواضع و خاکساری در زمرهی برجستهترین صفات آدمی شمرده میشود. فروتنی، زیبندهی هر فردی است و برای دانایان و علمجویان سزاوارتر بوده و کبر و خود بزرگبینی، ویژگی ناخوشایندی است که از دیدگاه همگان ناپسند شمرده میشود و برای دانشمندان و دانشپژوهان نامطلوبتر میباشد.
فراگیری علم باید آدمی را در برابر سایرین فرونتر کند نه آن که سبب خودشیفتگی و غرورش شود.
پارهای کسان بیجنبه و کم ظرفیت به صرف چند سال تحصیل و دستیابی به عناوین ظاهر فریب دنیایی، چنان خودخواه میشوند که خویشتن را برتر از همه میانگارند و تواضع دارند که خیل عظیمی از مردم، آنان را بزرگ داشته و غلام حلقه به گوششان شوند. به قول مثلهای فارسی: «با شاه فالوده نمیخورند!»، « اگر پدرشان را ندیده بودند، ادعای پادشاهی میکردند!» در صورتی که: «درخت هر چه بارش بیشتر میشود، سرش فرودتر میآید!» اما همانگونه که در حدیث آمده است: «کسی که خویش را عالم بشمرد و از سر فخرفروشی ادعا کند: «من فرزانهام، در واقع نادان است.» اینان از مرحله پرتاند، دچار کمبود شخصیت هستند و در بین مردم، احساس حقارت و کهتری میکنند و با دعوی فضل و رجحانشان برآنند تا برای خود شخصیت دروغین و خلاف واقع دست و پا کنند.
در حالی که چنانچه علم اندوزی با تربیت انسانی و اخلاقی توام باشد، باید هر چه بر دانستههای انسان اضافه میگردد، خضوع و خاکساریاش فزونی گیرد.
از تواضه میتوان کردن مسّخر عالمی
خاتم دست سلیمانی، همین پشتِ دوتاست
(ناصر علی سرهندی)
به خاک اینقدر دادن رمزکاری است
که عزت نزد ما در خاکساری است
(وحشی بافقی)
مفهوم تواضع و انواع آن
«اساساً تواضع از واژهی وضع که معنی فرو نهادن را دارد، گرفته شده، به همین خاطر زایمان زنان، به هر وضع حمل تعبیر میشود و مفهومش از لحاظ اخلاقی این است که بشر باید خویشتن را در مقابل پروردگار و آفریدگان پایینتر از موقعیت خویشتن بنهد، فروتنی و فرو روحی نماید و عکس آن تکبر، بزرگنمایی و تفرعن است که جزء صفات نکوهیده و پایه و مایهی کژ راهیهای فکر یو و عملی بسیار رذیله به حساب میآید.
گفتنی است فروتنی مفهوم ذلت و خواری خود فرد نیست که ناپسند و نکوهیده است. از جمله نشانههای تواضع این است که آدمی در رویارویی با سایرین خوشرو و خوش برخورد باشد و هنگام افت و خیز جدا شدن از آنان، با ابروی گشاده و دلنشین، روبهرو یا جدا گردد و جداییاش مهرآمیز است نه از روی بیاعتنایی، که باعث کینه و کدورت شده و از علایم صفات زشت، تکبر و خودشیفتگی را میتوان نام برد.
خروج از چارچوب فروتنی، نوعی بیماری عیان است که نمایانگر مرض و عدم صفای باطین شمرده میشود. صفت یاد شده را علامتها و درجههای متفاوت است، باید شناخت و به موقع رعایتشان کرد. به عنوان مثال امام باقر (ع) میفرماید: «تواضع آن است که به کمتر از جایگاه باستهی خویش در مجلس قانع باشی و موقع دیدار با شخصی، در سلام دادن پیشیگیری و در گفتوگوها از جر و بحث بپرهیزی ولو ذیحق باشی.»
فردی از حضرت رضا(ع) پرسید: :حد و مرز فروتنی چیست که چنانچه کسی آن را رعایت کند، به عنوان متواضع محسوب میگردد؟
حضرت در پاسخ فرمود: «تواضع درجاتی دارد. یکی این است که بشر موقعیت نفسش را بداند و آن را با قلب سالم در همان جایگاه قرار دهد و برای دیگران همان را بپسندد که برای خود میپسندد. هرگاه از کسی بدی دید، آن با نیکی جواب دهد. خشمش را فرو برد، از گناهان مردم بگذرد و آنها را مورد عفو قرار دهد. خداوند نیکوکاران را دوست دارد.»
سعدی در باب چهارم بوستان راجع به خاکساری چنین میگوید:
ز خاک آفریدت خداوند پاک
پس ای بنده، افتادگی کن چو خاک
حریض و جهانسوز و سرکش مباش
ز خاک آفریدندت، آتش مباش
چو گردن کشید آتش هولناک
به بیچارگی تن بینداخت، خاک
چو آن سرافرازی نمود، این کمی
از آن دیو کردند، ازین آدمی
«در مورد شخصیت پیامبر گرامی اسلام آورده شده که هرگاه در مجلسی بین اصحابشان نشسته بودند و ناشناسی وارد میشد، ایشان را نمیشناخت. زیرا آن حضرت مثل دیگران بود و مانند آنها رفتار میکرد و برای خود برتری و فضیلتی قایل نبود.
علت اینکه ابلیس، بهرغم عبادتهای طولانیاش، از درگاه ایزد متعال رانده شد، دارا بودن صفتی غیر از تکبر و خود بزرگبینی نبود و وی خویشتن را از حضرت آدم (ع) والاتر میپنداشت. در صورتی که آفریدگار، به او و ملائکه دستور داده بود که در مقابل آن حضرت سجده کنند. به واقع مورد لغزش، غرور و خود برتربینی است که لغزشهای دیگر و بزرگتر را در پی دارد.
امیرالمومنین (ع) میفرماید: «چنانچه خداوند، تکبر را برای بندگانش اذن میداد پیامبران و اولیائش را در این امر ]و بدان راضی بود[ رخصت میداد لیکن خدای متعال، خود بزرگبینی را برای آنان نمیپسندد و تنها به فروتنی آنان راضی است. در نتیجه ایشان نیز بر روی زمین ]در برابر وی[ رخسارهایشان را فروتنانه گذاشتند و چهرههایشان را برخاک مالیدند و بالهای مهر و محبت خویش را بر مومنان گستراندند.»
علما و دانشمندان هم مانند پیشوایان دین، در مقابل مردم بسی افتاده بوده و پیوسته با آنها خاکسارانه رفتار میکردند. نقل است که روزی علامه مقدس اردبیلی سفر میکرد. یکی از زائران که او را نمیشناخت، گفت: «جامههای مرا هم ببر نزدیک آب، بشوی و چرکشان را بگیر.» وی پذیرفت و لباسهای آن مرد را برد، شست و آورد تا تحویلش دهد. در این هنگام، آن مرد، علامه را شناخت و خجالت کشید. مردم نیز او را سرزنش کردند. مقدس اردبیلی فرمود: «چرا ملامتش میکنید، مطلبی نشده است. حقوق برادران مومن بر یکدیگر بیش از اینهاست!»
حاج شیخ عباس قمی، بعد از نقل این رخداد میگوید:«مولانا در این امر به امام هشتم (ع) اقتدا کرده، زیرا در روایت آمده است که روزی امام هشتم وارد حمام شد، شخصی در آنجا بود که آن حضرت را نمیشناخت، گفت: «بیا مرا کیسه بکش. امام چنین کرد. آنگاه مردم آمدند، ایشان را شناختند و بابت خواستهی آن فرد، معذرت خواستند. امام با آنها سرگرم صحبت بود. تا نگران نباشند و همینگونه ادامه میداد تا کیسه کشیدن او را تمام کرد.
شادروان دکتر محمود حسابی، فیزیکدان نامدار ایران میگفت: «بزرگترین درس زندگیام را زمانی آموختم که انیشتین مرا استاد خواند. آن زمان متوجه شدم هر چه انسان، وجود ارزشمندتری داشته باشد، همان اندازه فروتن و مودب هم هست.»
اینها پارهای از سخنان استاد یاد شده است. فردی که برای ارائهی نظریهی مهماش در زمینهی بینهایت بودن ذرات به دانشگاه پرینستون سفر کرده و به دیدار انیشتین رفت. انیشتین به دکتر حسابی گفت که نظریهاش در آیندهای دور، علم فیزیک را متحول خواهد ساخت لکن هنوز کامل نیست و باید روی آن کار کند. به همین دلیل بهترین آزمایشگاه با تمام امکانات در اختیار دکتر حسابی قرار گرفت.
در پی پژوهشهای فراوان، نظریه آماده شد. آن روز دکتر حسابی به دانشگاه مزبور رفت تا از نظریهاش دفاع کند. هنگامی که وارد تالار شد، انیشتین از جای خود برخاست و مثل تمام استادان و دانشمندان به وی احترام گذاشت و تشویقش کرد.
دکتر حسابی به سرعت نظریهاش را توضیح داد. پروفسور انیشتین او را صدا کرد و گفت: «چرا این همه با عجله؟» دکتر در جواب اظهار داشت: «نمیخواستم وقتتان را بگیرم.» انیشتین گفت: «استاد، من هم اکنون شاگرد شما هستم.»
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب، زمینی که بلند است
(پوریای ولی)
تواضع زگردن فرازان نکوست
گدا گر تواضع کند، خوی اوست
(سعدی)
انواع فروتنی
«به طور کلی تواضع بر دو قسم است: 1ـ تواضع در مقابل خدا که شامل تواضع در برابر حق و قانون پروردگار، فروتنی در قبال پیامبران، امامان و اولیاء خدا 2ـ فروتنی در معاشرت با مردم، از دوست، همسایه، پدر و مادر، معلم، استاد، همکار و … مسلم است که افتادگی در مقابل ایزد، عالیترین و مهمترین درجهی فروتنی است، چنان که ضد آن تکبر در برابر خدا، بزرگترین گناه و سرکشی شمرده میشود. تواضع در برابر خدا، جز ایمان ژرف، اعتقاد صحیح، معرفت و راهیابی به مقام قرب الهی است. نشانهی آن، نهایت تسلیم در مقابل فرمانهای آفریدگار و پیروی از او و کمال خضوع و خشوع در برابر عظمتش میباشد، به نحوی که آدمی خویشتن را همچون افتادن قطرهای در اقیانوس، فنا در ذات مطلق الهی بنگرد و خود را هیچ و صفر بداند و در برابر حق، هیچگونه چون و چرا نداشته باشد. همه چیز را برای او بخواهد و در مسیر رضای الهی گام بردارد و اتصالش به خداوند در حدی باشد که به قول شاعر:
اسیر عشق تو از هشت خلد مستغنی است
غلام کوی تو از هر دو جهان آزاد است
بیمغز بود سر که نهادیم پیش خلق
دیگر فروتنی به در کبریا کنیم
(سعدی)
روزی پیامبر اسلام (ص) که بزرگترین و بینظیرترین انسانها و خلایق کل هستی است، آن چنان در برابر عظم خدا متواضع بود که وقتی از سوی پروردگار به او خطاب شد؛ تو را بین پادشاهی و رسالت یا بندگی و رسالت مخیر نمودم، کدام را برمیگزینی؟ آن حضرت عرض کرد: بندگی و رسالت را.»
«تواضع دارای درجاتی است یکی از آنها این است که انسان موقعیت نفیسش را بداند و آن را با قلب سالم در همان جایگاه قرار دهد و برای دیگران همان را بپسندد که برای خود میپسندد. هرگاه از کسی بدی دیدی، آن را با نیکی پاسخ دهد. خشم خود را فرو برد، از گناهان مردم بگذرد و آنها را مورد عفو قرار دهد. خداوند نیکوکاران را دوست دارد.»
انسان یکی هزار شود از فتادگی
هر دانهای که خاک نشین گشت، خرمنی است
(کاشانی)
تواضع مرترا دارد گرامی
ز کبر آید بدی در نیکنامی
(ناصر خسرو)
هر صاحب نعمتی مورد حسد دیگران است جز متواضع که از شر حاسدان در امان است.
(حضرت محمد (ص))
روزی پیامبر با گروهی از بردگان روی خاک نشسته بود، مثل یکی از آنها با ایشان گفتوگو میکرد، بانویی که از آنجا عبور میکرد، به عنوان اعتراض گفت: «ای محمد! چرا روی خاک نشستهای و با بردگان همنشین و هم غذا شدهای (تو پیغمبر هستی، باید با بزرگان بنشینی…)»
حضرت در پاسخ فرمود: «وای بر تو، کدام بندهای، بندهتر از من است.»
فروتنی در برابر متکبران
در منابع دینی، انسانها از تواضع در برابر فردی که خود را بزرگ میپندارند و دیگران را به دیدهی حقارت مینگرد، بازداشتهاند، زیرا از یک سو موجب پستی و ذلت مسلمان است و از طرف دیگر متکبر را بر ادامهی عمل ناپسندش تشویق مینماید و گمان میکند واقعا لایق احترام سایرین است. از این رو، پیامبر اسلام (ص) میفرماید: «هرگاه با افراد متواضع روبرو شدید، فروتنی کنید، ولی اگر با متکبران مواجه شدید، با آنان تکبر ورزید، زیرا این روش برای آنان خواری و حقارت میآورد. خلاصه اینکه توصیه فرمودهاند: «در مقابل فروتنان تواضع کنید و مقابل متکبران، تکبر نمایید.»
در مورد اهمیت فروتنی و افتادگی هر چه گفته و نوشته شود، اندک است ولی نگارنده به همین مختصر بسنده میکند و مقالهی حاضر را با ابیاتی نغز و حکمتآموز به پایان میبرد:
ز افتادگی به مسند عزت رسیده است
یوسف کند چگونه فراموش، چاه را
(صائب)
«حافظ» افتادگی از دست مده زانکه حسود
عرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد
«وا… لایحب کل مختال فخور» (حدید، 23) و خداوند، هیچ متکبر خودستایی را دوست ندارد. امام حسین (ع) مانند اجداد مطهرش، مظهر فروتنی بود. روزی آن حضرت از جایی میگذشت. چند نفر فقیر و تهیدست، پارچهی کهنهای را روی زمین پهن کرده کمی نان خشک در آن نهاده و سرگرم خوردن بودند. امام (ع) بر آنان سلام کرد، آنها به سلام امام (ع) پاسخ دادند و گفتند: «یا بن رسول ا…! بفرمایید از این غذا میل کنید. امام کنار آنان بر روی زمین نشست و فرمود: «اگر این نان، صدقه نبود. همهاش از آن میخوردم.» سپس به ایشان فرمودند: «برخیزید به خانهی من بیایید؛ امروز مهمان من هستید. آنان همراه امام حسین (ع) به خانهی آن حضرت رفتند. (بحارالانوار، جلد 24) در آن جا، امام به ایشان خوراک و پوشاک هدیه داد. آنگاه دستور داد به هر کدام مبلغی پول دهند و با این شیوه، آنها را خشنود کرد. سپس با شادمانی از حضور امام بیرون رفتند. در روایت دیگری آمده است که امام حسین (ع) کنار فقیران مینشست و با آنان غذا میخورد و میفرمود: «وا… و لا یحب کل مختال فخور» و خداوند هیچ متکبر خودستایی را دوست ندارد. بدین ترتیب، امام حسین (ع) با استناد به این آیهی کریمه و با اثرپذیری از آموزهی آن، با فقیران و تهیدستان، نشست و برخواست میکرد. (اعیان الشیعه، ج 10)