اعتراض به سبک دهه هشتادیها
- شناسه خبر: 4048
- تاریخ و زمان ارسال: 16 آبان 1401 ساعت 08:00
- بازدید :
آرزو سلخوری
دهه هشتادیها نسل جدیدی از ایران هستند که این روزها اعتراضات و اغتشاشات به نام آنها گره خورده است؛ میگویند آنها برای حقشان به پا خاسته و میخواهند انقلاب کنند اما این نسل به دنبال چه هستند؟
دهه هشتادیها نسلی مطالبهگر هستند که برخی از آنها در دام و حربه فضای رسانهای ایجاد شده توسط شبکههای معاند افتادهاند؛ پیش از این نیز این نسل با برگزاری جلسات چندصد نفری در تهران و شهرهای دیگر میخواستند خود و خواستهشان را به رخ بکشند اما شنیده نشدند.
همه جا سخن از این است که زیست مجازی، دهه هشتادیها را این چنین تابوشکن بارآورده است، تابوشکنانی که در آغوش والدین اغلب دهه شصتی بزرگ شدند که خود را نسل سوخته میدانستند و حالا این جسارت را به فرزندان دهه هشتادی خود دادهاند که شما نباید نسل سوخته شوید!
جریانات اخیر ابعاد مختلفی دارد که بررسی و تحلیل هر کدام آن به زمان زیادی برای پژوهش نیاز دارد، اما آنچه بیش از همه به چشم آمد، اعتراضات درون مدرسهای بود، دانشآموزانی که بیپروا در مدارس مقنعه خود را از سر در آورده و خواهان آزادی بودند.
نوجوانان دهه هشتادی میگویند شنیده نشدند و حالا من به سراغشان آمدم تا برایم از دغدغههایشان بگویند.
ـ اغتشاشات، روابط دوستانه را نیز مختل کرده است
محمدمهدی نوجوان 17 ساله دانشآموز کلاس دوازدهم است که از طریق واسطهای پیدایش کردهام، برای گفتوگو با من کمی هراسان است، نگران است که نامش را در گزارش بنویسم و برایش در مدرسه بد شود!
اطمینان خاطر میدهم که نام واقعیش را در گزارش نمینویسم اما حرفهایش را تقطیع نمیکنم و با خیال راحت میتواند سخن بگوید بدون اینکه شناخته شود؛ آرامش نسبی پیدا میکند و به این میاندیشم که ما را چه شده که نوجوانان ما فارغ از خط فکری که دارند نمیتوانند به رسانه اعتماد کنند یا حتی قدمی بالاتر از آن، نگرانند مبادا نظرشان فاش شود و برایشان بد تمام شود!
میخواهم نظرش را برایم بگوید، میگوید «من با این اغتشاشات کاملا مخالفم» کاملا را با تاکید بیشتری میگوید و اساس مساله را زیر سوال میبرد و ادامه میدهد: « هیچ سندیتی نبوده که پلیس با باتوم به سر آن خانم زده باشد، در عکس و فیلمش اثری از جراحت و خونریزی در ناحیه سر وجود نداشت».
بدون اینکه فرصتی بدهد من سوالی بپرسم، ادامه میدهد « من آزادی را در این میدانم که بتوانم راحت صحبت کنم نه اینکه فردی بتواند لخت بیرون برود چرا که هیچ کشور و قانونی این مسئله را تأیید نمیکند؛ در خیلی از کشورها این آزادی وجود ندارد».
لحنش تغییر میکند و با ناراحتی میگوید: «آنچه که من را بیشتر از همه اذیت میکند این است که دین را زیر سوال میبرند، من معتقدم که «دین» شرف و «کشور» ناموس هر فردی است، آتش زدن قرآن و پرچم حتی به بهانه اعتراض کار بسیار غلطی است».
ـ به عنوان نوجوان دهه هشتادی برایم از حجاب اختیاری بگویید، اینکه نسل دهه هشتاد واقعا به دنبال چیست؟
مهدی بدون مکث جواب میدهد «شما تصور کنید 2 نفر همراه هم بیایند داخل اجتماع یکی از آنها با حجاب درست و یکی بدون حجاب و با شمایل بد؛ به نظر من حتی افرادی که با حجاب هستند و مقید، به مرور زمان تحت تأثیر افراد بدون حجاب قرار میگیرند و ممکن است به اشتباه بیفتند؛ اگر دنبال آزادی هستند نظر خودشان برای خودشان محترم باشد نه اینکه بگویند همه جامعه باید شکل ما شوند».
از جو مدرسه میپرسم، میگوید: «در مدرسه ما جو دو قطبی و حتی سه قطبی ایجاد شده است، مثلاً فردی به کشور و دینش پایبند بوده است اما دوستانش در اعتراضات شرکت کردند و موافق اغتشاش بودند بنابراین بین اینها بحث جدی پیش آمده و بسیاری از روابط دوستانه هم دچار مشکل شده است».
محمدمهدی بیان میکند: «معلمها حرفی نمیزنند اما دانشآموزان به صورت لفظی با هم بحث میکنند، مثلاً برخی از همسنهای ما در مدرسه میگویند غیرتت کجا رفته آنها ناموس ما را کشتن، مهسا خواهر همه ماست؛ جبهه مخالفشان میگویند نه بیماری داشته و شوک وارد شده است و بحث و دعوای لفظی بالا میگیرد اما به دعوای فیزیکی منجر نمیشود، یک روز مشاور مدرسه ما قرار شد برای دانشآموزان صحبت کند اما تعداد کمی از دانشآموزان که موافق اعتراضات بودند با صحبتهایش مخالفت کردند و دعوای لفظی پیشآمد و جلسه به پایان رسید».
ـ کشورمان را مفت نفروشیم
محمدمهدی میگوید: «من به باشگاه ورزشی هم میروم آنجا همه مخالف اعتراضات هستند اما در مدرسه جو نزدیک به اعتراضات است، این مسئله مرا بسیار ناراحت میکند، پدربزرگ من رزمنده بوده و از کشور دفاع کرده است ما این همه شهید ندادیم که کشورمان را مفت بفروشیم و در زمین دشمن بازی کنیم؛ ما آیندهسازان نباید به شیوه غلطی که رسانههای غربی میگویند عمل کنیم».
ـ چگونه با نوجوانان صحبت شود؟
مهدی با سردرگمی میگوید: «به نظر من اگر میخواهند با نوجوانان حرفی بزنند بهتر است دانشآموزانی که هم عقیده با اغتشاشات هستند را از آنها که موافق نیستند جدا کنند چرا که این دو، حرف هم را درک نمیکنند؛ مثلا من دقیقا نمیدانم این چه نوع آزادی است چادر را از سر خانم چادری در میآورند، آزادی بدون امنیت به چه دردی میخورد؟».
مهدی میگوید که ارتباطش با برخی از همکلاسیهایش قطع شده چرا که آنها به دنبال آزادیهای غیراخلاقی هستند و تاکید میکند: « خارج از کشور برخی از دانشگاهها خانمها و آقایان را جدا کردند تا بازدهی بیشتر شود و باشگاههای ورزشی اختصاصی زنان به صورت ویژه تبلیغ میشود ولی اینها میخواهند ما به دوره اختلاط برگردیم چیزی که غرب در حال گذر از آن است، ما باید کنار هم و نه بر علیه هم باشیم، هر وقت در طول زندگی که مشکل داشته باشیم به سراغ پلیس و نیروهای امنیتی میرویم که به ما کمک کنند، حالا این درست نیست که در این برهه زمان تلاش کنیم به آنها ضربه بزنیم دشمن علاوه بر فرهنگ، امنیت ما را هم مورد هدف قرار داده است».
ـ حجاب فقط کد اعتراض است
آیدا دختری 18 ساله و دانشآموز پایه دوازدهم است که چند روزی در خیابان روسری به سر نمیکند؛ او را در میدان آزادی قزوین دیدم دختری که به دنبال آزادی میگشت و مقداری از موهایش را زیر کلاهی پنهان کرده و باقی موهایش را رها کرده بود تا اعتراضش را نشان دهد.
نزدیک که شدم نگاهی به چادرم انداخت و تصور کرد آمدهام که ارشادش کنم، 2 دختر همراهش از ما فاصله گرفتند اما وقتی متوجه شدند که خبرنگار هستم و میخواهم در مورد جو مدارس بپرسم به جمع ما اضافه شدند، میترسیدند که نام مدرسهاشان را بگویند و برایشان بد شود!
آیدا میخندد و میگوید: «شجاع اینها من هستم، اسم مدرسه را هم میگویم اصلا اسم خودم را بنویس» دوستانش اما نگران هستند و میگویند خانم شما بنویس مدرسهای در جنوب شهر!
از آیدا میخواهم نظرش را در مورد جریان اعتراضی بگوید، با اعتماد به نفس خاصی میگوید: کاری که انجام شد، درست بود؛ میخواهم بیشتر برایم توضیح دهد و اصلا بگوید دنبال چه چیزی هستند و چه میخواهند، میگوید: «هدف ما آزادی است، هرکسی حق اظهار نظر خودش را داشته باشد، چادری، چادر بپوشد و کسی که دلش نمیخواهد روسری نپوشد».
میخواهم تعریف کاملی از آزادی را برایم بگوید تا بدانم اصلا به دنبال چه میگردند، میگوید: « آزادی فقط پوشش نیست ما میخواهیم اقتصاد را تقویت کنند؛ قانون معینی برای همه جامعه باشد، مثلا من که پدرم کارگر است بتوانم از پس حداقل زندگی بربیایم اما کارگر همیشه قشر ضعیف جامعه و تو سری خور است، ما فقط به خاطر پوشش اعتراض نداریم، خیلی چیزهای دیگر هم هست اما کد اعتراض را پوشش گذاشتند».
ـ یک گوش شنوا، ما را بشنود
میخواهم از فضای مدرسه برایم بگوید، میگوید: «ما در مدرسه دولتی در جنوب شهر درس میخوانیم، ظاهراً کسی مخالف اعتراضات نیست، البته برخی میترسند و حرف واقعیشان را نمیزنند اما همه مدرسه موافق هستند که باید اصلاحی صورت بگیرد، کسی به حرف ما گوش نمیدهد ما نمیخواهیم زیر بار ظلم باشیم؛ مدیران و معلمها اجازه نمیدهند که بچهها صحبت کنند اما ما باید بدانیم که چطور به هدفمان برسیم».
کمی از اقتصاد و بیاعتمادی در جامعه صحبت میکند و میگوید: « ما به کسی در ایران اعتماد نداریم و اخبار را از شبکه خبری من و تو و سلبریتیهای معروف که ثابت کردهاند طرف مردم هستند پیگیری میکنیم، ببخشید اما به شما رسانههای داخلی اعتمادی نیست».
میپرسم، شما که به دنبال آزادی بیان هستید چقدر اجازه میدهید صدای دیگران هم به گوشتان برسد، بلافاصله میگوید: اگر حرف منطقی بزنند جای گفتوگو وجود دارد دنیا دنیای ارتباطات و گفتمان است باید حرف بزنیم اما صدای ما به جایی نمیرسد، اگر گوش شنوا باشد نسل ما برای حرف زدن آماده است اما یک گوش شنوا در بین هزاران گوش نیست؛ بچههای ما دلرحم هستند درست است که در خیابان داد و بیداد میکنند اما در این شرایط سخت مجبوریم چرا که ما عاشق ایران هستیم و نمیخواهیم آینده ایران خراب شود، نمیتوانیم بگوییم چون شیشه شکسته هدف ما اشتباه است، ما بسیار عصبانی هستیم چرا که مسئولان به ما گوش نمیدهند؛ هرکسی برای نجات کشور کاری کند ما سمت همان هستیم.
آیدا در حالی که عصبانیت در چهرهاش نمایان شده به آرامی میگوید: نمیخواهم پدر کارگر من برای همیشه قشر ضعیف جامعه باشد و ما در بدترین شرایط زندگی کنیم، شما بگویید راه درستش چیست؟
آیدا و آیداهای دیگر همگی قربانی شبکههای رسانهای غربی هستند، دختران نوجوانی که تازه وارد عرصه تحلیلهای اجتماعی شدهاند و حتی مفاهیم اولیه اعتراضی خود را نمیشناسند! دهه هشتادیها نسلی متمایز هستند که بیتوجه به گذشتگان و حتی آیندگان ارزشها و اولویتهای خودش را دارد، نسلی که برای “خودش” زندگی میکند و این”خود” ، پررنگترین مفهوم ذهنی اوست.
ـ این اعتراض نیست، سناریوی دشمن است
پریناز متولد 86 و مخالف مصمم اغتشاشات است که در یکی از مدارس شاهد قزوین درس میخواند؛ وی از جو ایجاد شده ناراحت است و میگوید: «هر کسی اعتراض داشته باشد میتواند با حرف زدن اعتراضش را بیان کند، برخی از افراد نسبت به موارد مختلفی اعتراض دارند مثلاً خود من نسبت به آموزش و پرورش اعتراض بسیار جدی دارم، باید بدانیم که ناراضی در همه جوامع حضور دارد و فرقی نمیکند در کدام کشور اما ما نباید امنیت کشورمان را به خاطر اعتراض به حجاب به خطر بیندازیم.
وی ادامه میدهد: اصلا چرا اعتراض ما باید برای رسانههای فارسیزبان غربی مهم باشد؟ من ناراضی و ناراحتم اما به خودم اجازه نمیدهم به اموال عمومی آسیب بزنم یا مامور نیروی انتظامی را آتش بزنم، این اعتراض نیست بلکه سناریویی است که دشمن برای ما چیده است.
از پریناز میخواهم نظرش را در خصوص اعتراضات و اغتشاشات بگوید، میگوید: «باید ببینیم از چه منظری به آزادی نگاه میکنند. هر کشوری قانون دارد و شهروندانش براساس آن باید عمل کنند، همواره یک عده از یک قانون خوششان نمیآید اما اعتراض نباید به مردم آسیب بزند، در این اعتراضات نیروی انتظامی را آتش زدند، مغازهها تعطیل شد و به بانکها و اموال عمومی آسیب جدی زدند».
میگویم این روزها جو مدرسه شما به چه شکل است؟ پریناز میگوید: «در مدرسه شاهد اغلب خانوادههای ایثارگران و جانبازان درس میخوانند با این حال تعدادی موافق این جریان هستند، برخی خیلی در مدرسه جو میدهند اگرچه تعدادشان کم است، انگار برای این تعداد خاص مرکز آموزشی معنا ندارد چرا که از الفاظ بدی استفاده میکنند، گاهی مقنعه را از سر در میآورند اما معلم که میآید بلافاصله مقنعه را سر میکنند».
بدون اینکه نفسی بگیرد ادامه میدهد: «برخی از اینها شبهه دارند، مدرسه دو طلبه را آوردند که به شبهات پاسخ دهند در مورد حجاب، مهریه، دیه زن و قوانین زنان بسیار صحبت کردیم برخی با دلایل قانع شدند اما برخی دیگر اصلا به دنبال دلیل نبودند و هیچ حرفی را قبول نمیکردند و گوششان بدهکار نبود، اصلا اگر کل دنیا هم جمع شود اینها دلیل قانعکننده را قبول نمیکنند چرا که دوست دارند فقط شعار بدهند، مثلا فیلمی که منتشر شد نشان داد پدر مهسا در بیمارستان چه گفته اما اینها اصلا قبول ندارند».
پریناز خود را معترض به آموزش و پرورش میداند و میگوید: «من احساس میکنم این مشکلات ناشی از کمکاریهای مسئولین آموزش و پرورش است، وضعیت آموزشی خوب نیست گاهی خود معلمان ضد انقلاب صحبت میکنند، چرا دانشآموزان به جای مدرسه و معلم باید از رسانههای غربی پیروی کنند؟ دانشآموزان در سنین کم افرادی زودباور هستند و اغلب هنر گفتوگو ندارند و فکر میکنند پلیس آمده با باتوم ما را جمع کند! وقتی امنیت کشور را به خطر میاندازند واقعا انتظار دارند به چه شکل باشد؟».
وی خاطرنشان میکند: «همه دشمنان روی ما تمرکز کردهاند و پول خرج میکنند که به کشور آسیب بزنند، ما باید در کنار هم قرار بگیریم و برخی از قوانین مثل قوانین آموزشی باید اصلاح شود؛ باید اعتراض با گفتوگو باشد و زمان برای حل مساله بدهیم اما اینها با قمه و چاقو به خیابان آمدهاند و به هیچکس و هیچ چیز رحم نمیکنند چرا که به دنبال نابودی ایران هستند اما این خیال خام را باید برای همیشه فراموش کنند».