اسماعیلی که ذبح شد
- شناسه خبر: 40220
- تاریخ و زمان ارسال: 13 مرداد 1403 ساعت 07:30
- بازدید :
سید عبدالعظیم موسوی
اسماعیل هنیه در اقدامی ناجوانمردانه در پایتخت مقاومت، ترور شد. تا به دنیا تفهیم شود که اسرائیل برای بقا از هیچ جنایتی فروگذار نمیکند و هیچ خط قرمز بینالمللی را باور ندارد.
رژیم کودککشی که پس از این همه جنایات در غزه و این میزان اعتراضات انسانی در جهان، نخست وزیرش در کنگره آمریکا هفتاد بار مورد تشویق نمایندگان قرار میگیرد؛ فقط یک اصل را به اثبات میرساند که امروز، قدرت و ثروت جهانی در مقابل افکار عمومی دنیا قرار گرفته است و از امروز دیگر نمیتوان به مدد پول و زور دنیا را اداره کرد.
در روزگاری نه چندان دور، افکار عمومی بین کمونیزم و برابری ریاکارانه زورکی که باعث کشته شدن خلاقیتها شده بود؛ با لیبرالیزمی که موجب شکوفا شدن تواناییهای بشری میشد؛ قضاوت میکرد. قضاوت چنان بود که دنیای کمونیزم مجبور بود برای ادامه تحمیل، دور کشورهایش سیم خاردار و تله مین بگذارد و بین شهرهایش دیوار دیکتاتوری بچیند.
هیچ آزادهای حتی آنکه در صنایع بزرگ آمریکایی و اروپایی به بردگی نوین کشیده شده بود؛ حاضر نبود پایش را در کشورهای کمونیستی بگذارد و هر انسان توانمند و متفکری در دنیای بسته کمونیزم آرزو میکرد و میکند که پا به دنیای آزاد بگذارد.
امروز، افکار عمومی در برابر همین لیبرالیزم متکی به قدرت و ثروت قرار گرفته است. دانشگاههای حتی آمریکا و تودههای مردم لیبرالترین کشورها به خیابانها آمدهاند تا در برابر این توحش نوین اعتراض کنند.
لیبرالیزم، هرگز به جهان قبل از این بر نخواهد گشت. و دنیا فهمید که اگر قدرتی هرچند کمونیستی در برابر امپریالیسم نباشد؛ قدرت و ثروت متمرکز چنان افسار پاره میکند که در روز روشن کودک گرسنه را در صف نان و زیر سرم در بیمارستان میکشد و کنگره آمریکا برای این جنایت، هفتاد بار در یک سخنرانی بپا میخیزد و کف میزند!
اما سوالی که خون اسماعیل هنیه پاسخ آن است؛ لازم است هر متفکری را به فکر فرو برد .که امروز در برابر شهوت عنان گسیخته قدرت و ثروت چه نیروی کنترل کنندهای وجود دارد؟
با کدام ایده و مکتب و نظریه میتوان این توحش لجام گسیخته را مهار کرد؟ غیر از مظلومیت حسینی که اگر میتوانی بمیران اگر نمیتوانی بمیر!…
سادهانگاری است اگر فکر کنیم اسماعیل هنیهها روزی که پای در این راه گذاشتند در آرزوی پیروزی آرمانی بودند که به قدرتی برسند که چشماندازی بسیار مبهم و غبارآلود دارد.
این راه مثل جنگهای سرد پس از جنگ جهانی دوم نیست که مکاتب مادی را جایگزین ملیگرایی و وطنپرستی کرد. حتی وطنپرستی و شهادت در راه وطن هم امروز این ظرفیت را ندارد که در برابر این توحش بیسابقه ایستادگی کند. در هیچ کشور تحت اشغالی چه در جنگهای جهانی اول و دوم و چه جنگ سرد، پس از آن سابقه ندارد یک رهبر بیش از سی نفر از نزدیکانش به شهادت برسند و او پایمردی کند و خود در آرزو و صف شهادت ایستادگی نماید.
اسماعیل ذبح شد تا دنیا بداند که امروز در برابر جنایت بیسابقه صهیونیزم و امپریالیزم جهانی نه وطنپرستی و ملیگرایی و نه مکاتب مادی دیگر توان کمترین تغییر و تحولی را ندارند.
بشریت یا باید به سقوط خود ادامه دهد یا اگر ظرفیتی بتواند در مقابلش مقاومت کند، اعتقادی است که بگوید: نه این زندگی چنان شیرین است و نه مرگ آنقدر هراسناک که انسان بخاطر فرار از آن به هر ذلتی تن دهد.
امروز تنها مکتبی که توانایی ایثار و مقاومت در برابر این قدرت سهمگین و پلشت را دارد؛اعتقادی حسینی است که شیعه و سنی به آن رسیدهاند و به آن دست یازیدهاند و این تنها راه ممانعت از انحطاط انسانیت است.
£