ادامه بررسی توقیع امام زمان(عج) به شیخ مفید
- شناسه خبر: 44083
- تاریخ و زمان ارسال: 11 مهر 1403 ساعت 07:30
- بازدید :
دکتر شهرامیار ـ استاد دانشگاه
بخش هفتم
در بخش قبل اشاره شد که امام زمان روحی و ارواحنا فداه در بخشی از توقیع خود در سال ۴۱۲ ه ق به شیخ مفید فرمودند: …. وَلَوْ اَنَّ اشْیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَی اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَاَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنَ بِلِقائِنا، وَلَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَهُ بِمُشاهَدَتِنا عَلی حَقِّ الْمَعْرِفَهِ وَصِدْقِها مِنْهُمْ بِنا، فَما یَحْبِسُنا عَنْهُمْ اِلاّ ما یَتَّصِلُ بِنا مِمّا نَکْرَهُهُ وَلا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ… ” اگر شیعیان ما ـ که خداوند توفیق طاعتشان دهد ـ در وفای به عهدی که بر عُهدهشان است، همدل میشدند، میمنت مشاهده ما (ظهور) از ایشان به تاخیر نمیافتاد و سعادت دیدار ما به سرعت نصیب آنان میگشت، دیداری مطابق معرفت به حق ما که نتیجه صداقت و یکرنگیشان نسبت به ما باشد پس هیچ چیزی (موجب ادامه غیبت و) مانع ما برای دیدار آنها (ظهور) نیست مگر آنچه از آنها به ما میرسد که نمیپسندیم و از آنها توقع نداریم اشاره شد که فرمایش حضرت در این توقیع شبیه دادن نقشه ساخت کلیدی جهت باز کردن درب بسته غیبت است. یعنی همانطور که یک کلید باید مطابق با نقشه ساخته شده باشد تا موجب باز شدن قفل مربوط به خود شود، راهکاری هم که حضرت برای برونرفت از غیبت در این توقیع فرمودهاند تا انجام نشود ظهور نخواهد شد، مگر اینکه پیمانه غیبت پرشود. با توجه به اینکه کلمه به کلمه فرمایش امام روی حساب بوده و لازم است دقیق مورد بررسی قرار گیرد در ادامه به نکاتی در مورد این توقیع اشاره میکنیم:
۱ـ امام در این توقیع فرمودند: و لو ان «اشیاعنا» و نفرمودند ولو ان «الناس» یا و لو ان «اهلالکتاب» یا و لو ان «المسلمین» پس نتیجه میگیریم، برای تحقق ظهور اجتماع قلوب «شیعیان» لازم است و ظهور خواهی از طرف دیگر ادیان و مذاهب تاثیری در «تحقق» ظهور ندارد و فقط زمینه را برای «بعد از ظهور» و جلوگیری از واکنش آنها علیه حضرت آماده میکند. منظور ما این است که حضرت با ذکر «اشیاعنا» تاکید بر لزوم تلاش شیعیان در این جهت فرمودند.
2ـ برای تحقق ظهور فرمودند «ولو ان اشیاعنا» و نفرمودند «ولو انّ ثلاث مائه و ثلاثه عشر رجلا موجود» (منظور اگر ۳۱۳ نفر اصحاب خاص میبودند ظهور میشد). به عبارتی ظهور حضرت، منتظر آمادگی ۳۱۳ نفر اصحاب خاص ایشان نیست و چون در برخی روایات از حتمی بودن وجود این افراد برای ظهور سخن به میان آمده باید معتقد شد ۳۱۳ نفر در هر دورهای وجود دارند.
پس شرطی که توسط ائمه قبلی برای تعداد اصحاب جهت تحقق ظهور گفته شده است مربوط به قبل از صدور این توقیع بوده و در واقع آن شرط، به «آمادگی عموم شیعیان برای وفای به عهد امام» تغییر یافته است. یعنی تحقق ظهور از نیاز به مثلا ۳۱۳ نفر به آمادگی عموم شیعیان برای وفای بعهد امام تغییر یافته است.
3ـ حضرت پس از ذکر نام شیعیان فرمودند: «وفقهما… لطاعته»، خداوند آنها را به طاعتش موفق نماید، این جمله کنایهای جهت تلنگر به شیعیان بابت وظیفه آنهاست، اگر شیعیان کم و کاستی در اطاعت از خداوند نداشتند به امر پیامبر در غدیر اهمیت میدادند و بعد از آن همه تاکید و اخذ بیعت در غدیر به آن بیوفائی نمیکردند و در نتیجه میدان را در اختیار طاغیان و سرکشان قرار نمیدادند، طبعا حکم خداوند برای خلافت و جانشینی امیرالمومنین و بقیه ائمه(ع) روی زمین نمیماند. لذا همان چیزی که شیعیان نسبت به آن ضعف دارند را حضرت، از روی مهربانی بصورت دعا به ایشان گوشزد کردهاند. معمولا ائمه حتیالمقدور کم و کاستی شیعیان را به صراحت بیان نمیکنند تا هم ناامید نشوند و هم دشمنشاد نگردند (دشمن نفهمد شیعیان هم, اطاعت لازم از خداوند و معصومین ندارند) و اینجا چون میخواهند رمز و راه برونرفت از غیبت را به شیعیان بفرمایند برای رفع ضعف و نقصی که در اطاعت امر خدا و رسول داشتند اینچنین دعا فرمودند تا شیعیان به خاطر اطاعت از فرمان پیامبر در غدیر بخود آمده و دل به وفای عهد امام بسپارند.
۴ـ برای تحقق ظهور وفاداری فرد یا افراد کمی از شیعیان به عهد امامت کافی نیست بلکه لازم است عموم شیعیان در وفای به عهد امام همدل شوند. به عبارتی دل نگرانی از نبودن امام در جایگاه الهی ایشان حرف اول در جامعه شیعه شود.
5ـ فرمودند علی اجتماع من «القلوب» و نفرمودند علی اجتماع من «الاعتقاد» یا علی «الاطلاع» یا علی «اللسان». یعنی معتقد بودن شیعیان به امامت ائمه یا اطلاع داشتن و یا اعتراف زبانی شیعیان نسبت به امامت آنها کافی نیست، بلکه لازم است «قلوبشان» به عهدی که از امامت قبول دارند آنچنان پیوند بخورد که قرار نگرفتن امام در جایگاهی که خدا خواسته برایشان یک دغدغه دائمی شود.
6ــ فرمودند علی اجتماع «منالقلوب» و نفرمودند «منالعمل» – معلوم میشود لازم نیست عموم شیعیان برای تحقق ظهور «حتما» دست به یک کار عملی بزنند، یعنی حداقل را خواستند و آن فراگیر شدن «دل نگرانی» در عموم شیعیان نسبت به نبودن امام در جایگاهی که خداوند برایش خواسته و پیامبر در غدیر تعیین فرمودند. هرچند اگر کسی دلش برای موضوعی با این درجه اهمیت بتپد و با آن پیوند بخورد معلوم است که بیکار نمینشیند و عملا هم هرکار بتواند انجام میدهد، حضرت هم این را میدانند و از طرفی میدانند هرکسی سلیقه و تخصص خاصی دارد، به همین خاطر حداقل را خواستند تا بعد از اینکه آرزوی قرار گرفتن امام در جایگاه الهی ایشان در راس خواسته قلبی هر شیعهای شد به روشی متناسب با سلیقهای که دارد دست به هرکار عملی که بتواند بزند، چون سلیقههای افراد با هم فرق میکند و طبعا روشهای عملی هم برای وفای به عهد امامت، با سلیقههای مختلف متفاوت خواهد بود، وقتی قلب کسی که مثلا شاعر است متوجه لزوم وفای به عهد امامت شود و بخواهد کاری در این جهت انجام دهد حتما اشعاری در اینباره خواهد سرود و نویسنده و کارگردان و سخنران و … هر یک به صورتهایی که با صنف و تخصصشان مرتبط است (و با دیگری فرق دارد) در این جهت اقدام خواهند کرد، منظور این است که اختلاف سلیقههایی که در برخی شیعیان نسبت به روش پیادهسازی تعهدمان نسبت به موضوع امامت هست مانع اجتماع قلوب در وفای به عهد امامت نیست و اشکالی ندارد.
7ـ برخی تصور کردهاند منظور حضرت از «اجتماع قلوب» عدم وجود اختلاف بین شیعیان است. این تصور اشتباه به خاطر آن است که در نقل و انتقال جمله کلیدی «علی اجتماع منالقلوب فیالوفاء بالعهد علیهم» دقت نمیکنند و آن را به صورت مختصر «اجتماع قلوب» ذکر میکنند در حالی که آنچه رمز ظهور است اجتماع «قلبی» عموم شیعیان است در «وفای به عهد امامت» است. پس اگر افرادی از شیعیان با وجود اختلافاتی که با یکدیگر دارند در عملی کردن موضوع ظهورخواهی به نوعی که در توقیع خواسته شده همدل شوند خواسته حضرت برآورده میشود. البته ناگفته پیداست اتحاد و همدلی شیعیان و عدم اختلافشان با یکدیگر یک ضرورت است ولی موضوع بحث حضرت در این توقیع نیست.
8ـ حضرت نفرمودند، علی اجتماع من الدعاء بتعجیل الفرَج. یعنی نفرمودند کلید ظهور دعای همگانی شیعیان برای ظهور است.
باید دقت کنیم مطلبی که حضرت در توقیع فرمودهاند در واقع تعیین مسیر قبل از رسیدن به دعاست، یعنی مثل اینکه بفرمایند ابتدا شیعیان برای قلوبشان تعیین مسیر نمایند (دلشان را متوجه وفای به عهد امام نمایند) و بعد به هرکار عملی که خواستند، از جمله دعا، دست بزنند. به تعبیر دیگر دعا یک کار عملی است و آنچه حضرت از شیعیان خواسته اند، عمل نیست بلکه محرک عمل است. ما معتقدیم وقتی قلوب شیعیان متوجه وفای به عهد امام شود اولین اقدام عملی آنها که دعاست را با انگیزه دلسوزی نسبت به از بین رفتن حق امام در حاکمیت بر دنیا انجام میدهند.
9ـ فرمودند فی«الوفاء» بالعهد علیهم، معلوم میشود علت تاخیر در ظهور قصور خود شیعیان است و این تاخیر، به تعبیر حضرت، علامت بیوفاییشان نسبت به عهدی است که از غدیر بر عهده دارند.
۱۰ – فرمودند فیالوفاء «بالعهد علیهم»، این به معنای آن است که عهدی فراگیر بر عهده عموم شیعیان است که اگر در همان همدل شوند موفق به عمل به راهکار ظهور خواهند شد و منظور تعهدات شیعیان نسبت به یکدیگر نیست. هرچند ادای تعهدات شیعیان نسبت به یکدیگر لازم و ضروریست و تخلف از آن گناهست ولی حضرت برای تحقق ظهور، مجتمع شدن قلوب عموم شیعیان در ادای عهد غدیر را خواستار شدند که حق امام در حکومت بر دنیاست و همه شیعیان آن عهد را قبول دارند.
۱۱ – حضرت «اجتماع قلوب در وفای به عهد امامت» را شرط «عدم تاخیر» در ملاقاتشان و نیز «تعجیل» در مشاهدهشان میدانند )لما تاخّرعنهم الیمن بلقائنا و لتعجّلت لهم السعاده بمشاهدتنا) واین بمعنای آن است که «عدم اجتماع قلوب شیعیان در وفاداری به عهد امامت»، نسبت به اقلا همان ۱۵۲ سال (از سال ۲۶۰ که آغاز غیبت بود تا سال ۴۱۲ که زمان صدور توقیع است) مانع ملاقاتهای حضرت با شیعیان بوده و از آن موقع تا وقتی اجتماع قلوبی که منظور حضرت است صورت نگیرد عامل تاخیر در مشاهده ایشان توسط عموم شیعیان خواهد بود.
۱۲ـ نتیجه اجتماع قلوب در وفای به عهد امامت را حضرت مشاهدهای میدانند که مطابق حق معرفتشان است (وَلَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَهُ بِمُشاهَدَتِنا عَلی حَقِّ الْمَعْرِفَهِ وَصِدْقِها مِنْهُمْ بِنا). این همان حقی است که در غدیر برای ائمه تعیین شد. پس لازم است شیعیان از جایگاه غدیر سوخت لازم را برای رسیدن به ظهور بردارند. به عبارتی باید کشش قلبی نسبت به این حق از دست رفته امام که از غدیر برای یکیک ائمه تعیین شد ولی به آن وفا نشد در عموم شیعیان فراگیر شود.
۱۳ـ از اینکه حضرت چنین دیداری را علامت داشتن صداقت شیعیان نسبت به ائمه دانستند (وصدقها منهم بنا) معلوم میشود اگر شیعیان حقی را که در غدیر برای ائمه تعیین شد برازنده قد و قامت امام ندانند و دلداده برگشت آن به امام نشوند صداقت و یکرنگیشان را نسبت به امام نتوانستهاند نشان دهند. آری، فقط درخواست ظهور به انگیزه اجرای سرود ناتمام غدیر (برگشت امام به همان جایگاهی که در غدیر برای ائمه تعیین شد) علامت داشتن صداقت شیعیان به امام است که موجب ظهور هم میشود.
14ـ حضرت پس از ارائه نقشه کلیدی که فقط با همان میتوان درب بسته غیبت را گشود از «و لو انّ اشیاعنا… تا…صدقها منهم بنا»….، در دنباله فرمایششان، برای تاکید بیشتر، در ابتدای جمله بعدی، با ذکر «ف = پس در نتیجه» فهماندند آنچه بعد از این میفرمایند (از فما یحبسنا….تا لانوثره منهم (نتیجهگیری و تاکید بر مطالب قبلی است) مطلب جدیدی نیست یعنی چنین نتیجهگیری فرمودند که هر آنچه از شیعیان سر میزند که از نظر حضرت حرامست معلول بیوفایی به عهد امامت است که عامل حبس ایشان (ادامه غیبت) از شیعیان نیز شده است، این را به خاطر این فرمودند تا بدانیم روی دیگر عدم اجتماع قلوب در وفای به عهد امامت محبوس شدن حضرت از شیعیان است (همانطور که همین بیوفائی در زمان ائمه گذشته موجب به شهادت رسیدنشان شده بود) و این بیوفائی و تبعاتش برای حضرت ناخوشایند است. اصلا عقلانی نیست اگر فکر کنیم منظور حضرت این است که اگر عموم شیعیان بخواهند وفای به عهدی کنند که در توقیع آمده، باید دست از گناهان بردارند. شکی نیست که شیعیان نباید گناه کنند ولی باید دانست بین گناه و گنهکار بودن تفاوت است، هرگناهی موجب تضعیف توان شیعیان شده و موجب ادامه غیبت میشود و واجب است از آن اجتناب شود ولی نباید پنداشت گنهکار بودن شیعیان مانع همراهی با دیگر شیعیان در اجتماع قلوب در وفای به عهد امام است، با این توضیح معتقدیم اینکه هریک از شیعیان گنهکار به وسیله تلنگری نسبت به حقی که امام دارد بیدار شوند طبیعی و معقول است همانطور که حُر و زهیر و وهب در جریان کربلا با وجود یزیدی و عثمانی و مسیحی بودن چنین شدند. اگر حضرت میخواستند بفرمایند برای اجتماع قلوب در وفای به عهد امام، شیعیان گنهکار ابتدا باید ترک گناه کنند در جمله قبل میفرمودند: «و لو ان اشیاعنا وفقهم الله لطاعته علی اجتماع لِترک الذنوب….» و در این جمله هم همان را میفرمودند (فما یحبسنا عنهم الاّ الذنوب ….). بنابراین اگر حضرت شرط ظهور را عدم انجام گناه عموم شیعیان تعیین کرده باشند تکلیف مالایطاق کردهاند چون معنایش این است که تا شیعیان تزکیه نفس نکنند ظهور اتفاق نخواهد افتاد چون فقط بعد از تزکیه نفس است که انسان قادر است به طور کلی گناه نکند و چون در شرایط غیبت چنین امری قابل انجام نیست پس گذاشتن چنین شرطی برای ظهور تکلیفی بیشتر از توان شیعیان است در حالی که حضرت چنین چیزی نخواستند بلکه اجتماع «قلوب» شیعیان در وفای به عهد امامت را رمز ظهور دانستهاند و پرواضح است انجام گناه یا ترک گناه یک کار «عملی» است نه «قلبی». پس معلوم است که منظور حضرت این نیست تا شیعیان «عملا» دست از گناهان برندارند نمیتوانند به شرط ظهور که در توقیع آمده عمل کنند. به امید روزی که شیعیان در هر موقعیت ایمانی که هستند وجدانشان نسبت به حقی که صدها سال است از حضرت غصب شده بیدار شوند و به «وحید» «فرید» «شرید» و «طرید» بودن حضرت خاتمه دهند، انشاءا… تعالی.
ادامه دارد …