یک سال از ازدواجم با مژگان نگذشته بود که پدرم به رحمت خدا رفت. من در مغازهی قنادی پدرم کار میکردم و پس از فوت او اداره کردن مغازه به من سپرده شد. پس از طی مراحل قانونی چون برادر دیگری ندارم و سه خواهرم نیز ازدواج کرده و ادعایی برای ارث و میراث نداشتند بعد از چند ماه سند مغازه به نامم شد و قرار بر این شد که هر ماه مبلغی را به عنوان کمک خرج به مادرم که تنها زندگی میکرد بدهم.
|