در کتب دبیرستانی قدیم یک روش وزن کردن آموزش داده میشد برای وقتی که ترازو قابل اعتماد نیست یا خراب است. این روش وزنکشی، توزین مضاعف نامیده میشد.
در توزین مضاعف، ابتدا یک سنگ یک کیلوئی را (مثلا) یک طرف ترازو میگذاشتیم سپس طرف دوم را آنقدر با شن و خاک و سنگ پر میکردیم تا موازنه برقرار شود. در حالی که میدانستیم وزن صحیح این شن و خاک که ریختیم؛ یک کیلو نیست؛ زیرا ترازو خراب است.
سپس سنگ یک کیلویی را برمیداشتیم به جای آن شیر ـ شکر ـ قند یا هر چیزی که وزن صحیحش را میخواستیم بدانیم؛ قرار میدادیم. از آنجایی که سنگ یک کیلویی و شکر هر دو در یک کفه ترازو توزین میشدند؛ مطمئن بودیم که وزن شکر یک کیلو است.
سروصدای اخیر مثلث بام (بقایی ـ احمدینژاد ـ مشایی) از منظرهای مختلف و متنوع یک بازی به نظر میرسد که قوه قضائیه را مجبور کند؛ مجازات اخلاقی و اقتصادی آنان را به مجازات سیاسی تبدیل کند.
ـ1ـ چرا گفته میشود که اگر دادگاه مملکت اصلاح شود؛ مملکت اصلاح میشود؟ در حالی که قبلا گفته میشد اگر دانشگاه و حوزه اصلاح شود؛ مملکت اصلاح میشود؟
زیرا اکنون سروکار احمدینژاد با دادگاه است و او به جای اینکه از عملکردش دفاع کند؛ عملکرد قوه قضائیه را با چالش مواجه میکند. دیکتاتوری زمانی متولد میشود که تو هیچ شخص و شان و مقامی را در اندازه رسیدگی و نظارت بر عملکردت نبینی و ندانی و به رسمیت نشناسی!
ـ2ـ قوه مجریه جایی است که تیم احمدینژاد از آن اطلاعات لازم را دارند یا باید داشته باشند. بنابراین انتقاد از قوه مجریه توسط احمدینژاد به صواب نزدیکتر است. قوه مقننه هم؛ زیرا سروکارشان در مدت 8 سال ریاست جمهوری بیشتر با قوه قانونگذاری بوده است. اما امروز سروکارش با قوه قضاست؛ لذا کسی که همواره منطقش این بوده که وقتی تخریب هست؛ قانون و منطق به چه کار میآید؟ به تخریب رو آورده است. او نمیگوید با کنار گذاشتن دادگاه پس چه ملجا ای باید به دعاوی رسیدگی کند؟ میگوید رئیس قوه قضا باید عوض شود؟ پس او دعوایش با مقام بالاتر از قوه یعنی جایگاه ولایت است. اما صراحتا میگوید که لاریجانی ولایت را تضعیف میکند؛ زیرا او عادت دارد با تکیه بر قدرت برترین؛ هر قدرت و حرمت دیگر را تخریب کند.
ـ3ـ اینکه چرا احمدینژاد میتواند قوه قضائیه را زیر سوال ببرد؛ از غرور و نخوتی است که گریبانگیر مسئولین مملکت شیعه علی شده است. اگر هم رئیس قوه قضا و هم احمدینژاد و هم دیگران به حضرتش تاسی میکردند؛ این اتفاقات نمیافتاد.
حضرت علی(ع) به قاضی منصوبش گفت: اگر مرا با کنیه صدا میزنی باید متشاکی را هم با کنیه بخوانی تا عدالت رعایت شود.
دادگاهی که تا این حد نمیداند؛ ملاک عدالت نیست. اما حضرت اگر همین دادگاه را هم تخریب کند؛ پس دادش را کجا ببرد؟ متوسل به زور شود؟
البته این دادگاه در گرفتن حق، ناتوان بود؛ زیرا سپر از آن علی(ع) بود و دادگاه نتوانست آن را احقاق کند. اما در اجرای عدالت توانا! زیرا خلافت شاکی نتوانست جای سند و شاهد و دلیل را پر کند. عدالت بود که مرد مسیحی را مسلمان کرد.
اما در جمهوری اسلامی نماینده مجلس از رئیس قوه قضائیه انتقاد میکند؛ شب حکم بازداشت میرود درب خانهاش. آیا علی(ع) هم پاسخ انتقاد را چنین میداد؟ اگر به جای این کار، رئیس قوه قضا از مجلس وقت میگرفت و میرفت محترمانه توضیح میداد که 63 حساب بانکی به نام من اولا با مجوز رهبری است.
و ثانیا استفاده شخصی از آن نمیبرم؛ بلکه چون به حساب حکومتی بهره تعلق نمیگیرد؛ این کار را قبل از من کردند و اگر شما شیوه بهتری سراغ دارید؛ بفرمائید تا عمل کنیم؛ آیا امروز همین زخم التیام نیافته بهانه دست احمدینژاد میشد که به نام مخالفت با رئیس قوه قضائیه با نظام مبارزهطلبی کند؟
و اگر احمدینژاد نمیگفت خط قرمز من هیات دولت است؛ بلکه خون آنها قرمزتر از دیگران نیست؛ همانگونه که دیگران را با کنیه خطاب میکنید باید به حساب ما هم برسید؛ الان این وضعیت پیش نمیآمد که خودش و اطرافیانش را معصومتر از ائمه اطهار بداند و دستگاه قضا را ناشایست برای رسیدگی به اتهاماتش.
توزین مضاعف در مسائل قضایی هم ممکن است؛ اگر اینچنین به احکامی که ممکن است برایتان صادر کند؛ بدبین هستید که ترازو را معیوب میدانید؛ از مقامات قضایی بخواهید همان احکامی را که درباره دیگران که همین تخلفات شما را داشتند؛ صادر کردند؛ در مورد شما هم صادر کنند. آن وقت ببینیم آیا مثل دیگران با کمر خمیده و عصا به دست و هیکل نحیف پس از تحمل زندان سیاسی باز هم میآیید و در انتخابات شرکت میکنید یا اینکه نظام را از اساس منحرف و فاسد میخوانید؟