در کتاب مشاهیر قزوین، نوشته مهدی نورمحمدی آمده است: خواجه نظامالدین عبیدا... زاکانی، شاعر، طنزپرداز، نویسنده و منتقد بزرگ قرن هشتم هجری است که شهرتی جهانی دارد. با وجود این شهرت، اطلاعات کاملی از زندگانی او در دست نیست و حتی تاریخ دقیق ولادت، درگذشت و محل دفن او نیز نامشخص است.
او برخاسته از خاندان زاکانیان قزوین است. این خاندان قدیمی، تیرهای از اعراب قبیلهی بنیخفاجه بودند که در صدر اسلام به قزوین مهاجرت کردند و در این شهر ساکن شدند. خاندان زاکانی دو شعبه بودند. شعبهی اول آنها اهل علم و شعبهی دوم از وزرا و صاحب منصبان بودند.
عبید متعلق به شعبهی دوم خاندان زاکانی است که از جملهی وزرا بوده و مشاغل دیوانی داشته است، اما معلوم نیست که وزارت او در دورهی کدام پادشاه بوده است. همینقدر مشخص است که وزارت او مربوط به پیش از سال 730 قمری (سال تالیف تاریخ گزیده) و از وقایعی است که دست کم چهل سال قبل از وفاتش روی داده است؛ زیرا حمدا... مستوفی همشهری و هم عصر عبید در تاریخ گزیده او را در ردیف شعبهی دوم خاندان زاکانی آورده و مینویسد: «صاحب معظم، نظامالدین عبیدا... زاکانی اشعار خوب دارد و رسائل بینظیر».
با توجه به این نوشته، معلوم میشود که تولد عبید به طور حتم، بعد از سال 700 قمری نبوده و به احتمال بسیار زیاد، وی بین سالهای 680 تا 690 قمری در قزوین به دنیا آمده است. عبید در جوانی در کسب فضایل گوناگون رنجها برد، تا در علوم ادبی، فنون نظم و نثر، حُسن تالیف، لطف و قریحه، روانی اشعار و شیوایی گفتار سرآمد معاصرین خود شد و پس از آن به مقام قضاوت، آموزگاری و تربیت بزرگزادگان دست یافت.
در عصری که عبید در آن میزیست، پادشاهان سلسلههای اینجو و آل جلایر در فارس فرمانروایی داشتند. از آنجا که خاندان زاکانی از دیرباز از سوی این پادشاهان به خوشی پذیرفته شده و مورد مرحمت و اکرام قرار گرفته بودند، عبید به شیراز رفت و با توجه به سابقهی خانوادگی خود، مورد توجه اُمرای فارس قرار گرفت.
او به غیر از مدتی که در اصفهان و کرمان اقامت داشت، بیشتر عمر خود را در شیراز گذراند. از بررسی رباعیات عبید چنین برمیآید که به جزیرهی هرمز نیز سفر کرده و گویا مسافرتی نیز به بغداد و آذربایجان داشته است. در هنگامی که عبید در شیراز اقامت داشت، سی یا چهل سال از فوت سعدی میگذشت. این دوران، مقارن با روزگار نوجوانی حافظ بود. با آنکه عبید مدت بسیاری در شیراز زندگی کرده است، در آثار او اشاره و ذکر صریحی از حافظ نیست. فقط دو سه غزل در کلیات وی وجود دارد که از جهت وزن و قافیه شبیه بعضی از غزلیات حافظ است و همین امر، این احتمال را قوی میکند که یکی از او گوینده، در سرودن آنها به غزلیات دیگری نظر داشته است.
با توجه به اینکه تا قرن هشتم هجری و قبل از ظهور عبید، طنزپردازی حرفهای به معنایِ امروزین و رایج آن در کشور وجود نداشته و همچنین از آثار طنزآمیز قبل از دورهی زندگی او اثر در خور توجهی باقی نمانده است، میتوان عبید زاکانی را پدر طنز فارسی لقب داد.
دربارهی علل گرایش عبید به طنز، هزل و هجو، دولتشاه سمرقندی در تذکرهالشعرا روایتی نقل کرده که درستی آن از سوی محققین مورد تردید است؛ اما چون به تکرار در کتب مختلف آمده است: «گویند عبید نسخهای در علم معانی و بیان به نام شاه ابواسحاق تالیف کرد و میخواست آن را به عرض وی رساند. وقتی که به دربار رفت، به او گفتند مسخرهای آمده و شاه به او مشغول است. عبید با خود گفت هرگاه تقرب سلطان به مسخرگی میسر گردد و هزّالان مقبول و محبوب و علما و فضا محجوب باشند، چرا باید کسی به رنج تکرار پردازد و بیهوده دماغ لطیف را به دود چراغ مدرسه کثیف سازد... . »
صرفنظر از درستی و نادرستی این داستان، علل گرایش عبید به طنزپردازی را در جامعهای که او در آن میزیست باید جستوجو کرد. چنانچه ویژگیهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اخلاقی حاکم بر ایرانِ قرن هفتم و هشتم هجری به دقت مورد بررسی و کندوکاو قرار گیرد، دلایل واقعی ورود عبید به عرصهی طنز شناخته خواهد شد.
عصر عبید عصر فساد، تباهی و فرو ریختن بنیانهای اخلاقی و اجتماعی است. در آن دوران، اقوام مهاجم و به خصوص ترکان و امرای ایلخانی از ارتکاب زشتیها و اعمال قبیح و غیراخلاقی، چیزی باقی نگذاشته بودند و اخلاق و سرشت مردم ایران به سبب معاشرت و مجاورت با آنان به بدترین درجهی فساد و تباهی رسیده بود. سفّاکی، آدمکشی، ظلم، قتل، غارت و کشتارهای دسته جمعی توسط اُمرا و پادشاهان؛ رواج بیعفتی، زنبارگی، غلامبارگی، همجنسگرایی و آمیزش با محارم در میان بزرگان مملکت؛ ریاکاری، سالوس، ظاهرسازی، مردمفریبی، زُهدنمایی و فساد زاهدان دنیادوست، قاضیان مظلومآزار و روحانینمایان دغلباز؛ فقر، تنگدستی و وضعیت بد اقتصادی؛ جنگهای پی در پی بین قدرتهای محلی، اختلافات مذهبی و تعدد مذاهب از ویژگیهای منفی و ناپسند جامعهی ایران در قرن هشتم هجری بود.
در چنین شرایطی سخت و جانکاه، عبید که از محیط فاسد پیرامون خود در رنج بود و قادر نبود به طور آشکار با آن به مبارزه برخیزد، به سلاح موثر طنز متوسل شد و با بهرهگیری از آن، موفق شد عیوب و مفاسد اجتماعی و رذایل اخلاقی را با ظرافت و زیرکی نمایان سازد و بساط مردمفریبی و ریاکاری ظاهرسازان را بر هم زند.
با مطالعهی آثار عبید میتوان دریافت که او از طنزپردازی خود، اهداف زیر را دنبال میکرده است: طعن و هجو شاهان و فرمانروایان ستمگر؛ طعن، ریشخند و مبارزه علیه بیگانگان؛ برملا کردن چهرهی واقعی ریاکاران و زاهدنمایان؛ نشان دادن مفاسد اخلاقی وزرا، اشراف و بزرگان زمان و گوشمالی دادن لئیمان و خسیسان.
ـ آثار عبید، همچون آیینهای است شفاف که به خوبی نمایانگر اوضاع عصر خود است، توانسته معاصران و آیندگان را از آنچه در دورهی او میگذشته است، آگاه کند؛ آثاری چون مثنوی سنگ تراش، موش و گربه، فالنامه وحوش و طیور؛ مکتوبات قلندران، رساله دلگشا، رساله تعریفات، اخلاق الاشراف، ریش نامه و... .
تاریخ فوت عبید را تذکرهنویسان بین سالهای 768 تا 772 قمری دانستهاند. قدر مسلّم این است که او به طور حتم در سال 772 در قید حیات نبوده و در اصفهان یا بغداد در گذشته است. محل دفن او نیز ناشناخته است و به روایتی قبر او در ماهان کرمان قرار دارد.